معامله در فارکس در افغانستان

حاشیه سود خالص چیست؟

برای به دست آمدن سود خالص تمام هزینه ها اعم از مستقیم و غیر مستقیم کم شود زیرا سود خالص سودی کاملا واقعی بوده و عملکرد آن نیز با سود ناخالص تفاوت دارد.

نسبت‌های مهم سودآوری

زهرا درخشنده کارشناس بازار سرمایه در شماره قبل از نسبت‌های مهم سودآوری گفتیم. نسبت حاشیه سود ناخالص، نسبت حاشیه سود عملیاتی و نسبت حاشیه سود خالص. در مورد حاشیه سود ناخالص یا خلاصه‌تر حاشیه فروش و نحوه محاسبه آن و چگونگی استفاده از آن در ارزیابی و مقایسه دو شرکت هم نوشتیم. در این یادداشت هم حاشیه سود خالص چیست؟ در مورد دو حاشیه سود نکاتی را بیان می‌کنیم.

حاشیه سود عملیاتی

شرکت تولید فولادی را در نظر بگیرید که با فروش یک میلیون ریالی، سود ناخالص ۲۰۰ هزار ریالی ساخته است. این شرکت فرضی ما با این ۲۰۰ هزار ریال باید هزینه‌های عمومی و اداری (مثل حقوق کارمندانی که مستقیم در تولید کار نمی‌کنند، مواد و لوازم دیگری که مستقیم در تولید نقش نداشته‌اند) را پرداخت کند. از تفریق هزینه‌های عمومی از سود ناخالص، سود عملیاتی به‌دست می‌آید. از تقسیم سود عملیاتی به فروش، نسبت سود عملیاتی حاصل می‌شود. فرض کنیم شرکت حاشیه سود خالص چیست؟ فرضی ما ۵۰ هزار ریال هزینه‌های عمومی و اداری داشته است؛ پس به سود عملیاتی ۱۵۰ هزار ریالی خواهد رسید. با تقسیم این عدد بر فروش، به حاشیه سود عملیاتی ۱۵ درصدی می‌رسیم. در یک صنعت، شرکتی با حاشیه سود عملیاتی بهتر، عملکرد سودآوری بهتری دارد. زیرا در مدیریت هزینه‌های عمومی و اداری بهتر عمل کرده است.

حاشیه سود خالص

و حالا مهم‌ترین نسبت سودآوری یعنی حاشیه سود خالص. در صورت سود و زیان به سود عملیاتی رسیدیم. شرکت ممکن است برای تامین هزینه‌های تولید خود وامی اخذ کرده باشد، پس باید هزینه‌های مالی این وام و تسهیلات از محل سود عملیاتی پرداخت شود و در نهایت مالیات بر درآمد که از این سود باقی مانده کسر می‌شود. با کسر تمام هزینه‌هایی که شرکت برای سودآوری متحمل شده است به سود خالص می‌رسیم. سود خالص آن مبلغی است که سهامدار می‌تواند ادعای آن را داشته باشد. با احتساب ۲۰ هزار ریال هزینه مالی و ۲۵ درصد مالیات بر درآمد (برای شرکت‌های پذیرفته شده در بورس و فرابورس نرخ مالیات کمتر است) ۹۷ هزار و ۵۰۰ ریال سود خالص شرکت فرضی تولید فولاد ماست. با تقسیم این عدد به یک میلیون ریال فروش، ۷۵/ ۹ درصد حاشیه سود خالص یا به‌طور خلاصه حاشیه سود شرکت خواهد بود. در یک صنعت، شرکتی که سود خالص بهتری دارد عملکرد و سودآوری بهتری داشته است. به‌دلیل اینکه توانسته هزینه‌های تولید را بهتر مدیریت کند. مدیریت نیروی انسانی بهتری داشته و ساختار مالی کارآتری دارد. مقدار نسبت‌هایی که گفته شد در هر صنعت جزو ویژگی‌های آن صنعت است. بعضی از صنایع حاشیه فروش پایینی دارند، در برخی صنایع حاشیه فروش بالا متداول است. پس مقایسه این نسبت‌ها در دو شرکت از صنایع مختلف احتمال مواجهه با خطا در تحلیل را زیاد می‌کند.

حاشیه فروش چیست

حاشیه فروش

حاشیه فروش چیست ؟ این سوالی است که یک حسابدار زبده باید بتواند به آن پاسخ داده و اهمیت آن را بداند و به کار گیرد. حاشیه فروش مانند حاشیه سود یکی از ابزار تحلیل امور مالی است که البته بیشتر مدیران نسبت به آن اطلاعاتی ندارند و آن را به کار نمی گیرند. اگر مدیر یک شرکت یا دانشجوی حسابداری هستید و می خواهید بدانید حاشیه فروش چیست در ادامه با ما همراه باشید تا به این خواسته شما جامه عمل بپوشانیم.

حاشیه فروش چیست:

برای حاشیه فروش تعاریف و تفاسیر گوناگونی وجود دارد که کامل ترین آن را می توان به این صورت ارائه نمود: هنگامی که در ازای خدمات و یا کالایی را ارائه داده و هزینه متغیر تحویل را ازآن کسر می نمایید. آن چه باقی می ماند را حاشیه فروش می نامند و به گفته نایت این روش، روشی متفاوت برای نمایش سود و آگاهی از آن می باشد.

اگر هزینه های متغیر را در نظر بگیرید می توانید حاشیه فروش را به روش متفاوتی به دست آورید. حاشیه حاشیه سود خالص چیست؟ فروش نشان دهنده درآمد کل، درآمد بعد از هزینه های ثابت و سود را نشان می دهد. و برخی حاشیه فروش را به عنوان قسمتی از فروش می دانند که هزینه های ثابت را جبران می کند.

روش محاسبه حاشیه فروش:

اگر جنسی قیمتی معادل 24 دلار داشته باشد و هزینه متغیری معادل 4 دلار داشته باشد، حاشیه فروش آن برابر است با 20 دلار برای محاسبه حاشیه فروش ابتدا لازم است سود سنتی را گرفته و لیست هزینه های ثابت و متغیر را تشکیل دهید. ممکن است در این مرحله برخی از هزینه ها معلوم نباشند پس خیلی هم کار ساده ای نیست.

هزینه های ثابت شامل هزینه های تجاری بوده و مهم نیست که شما چقدر محصول یا خدمات ارائه می دهید برای مثال اجاره مسکن و حقوق اداری جزو این دسته هستند. اما هزینه های متغیر به هزینه هایی اطلاق می گردد که مانند کمیسیون فروش و مواد مستقیم با مقدار تولیدی شما فرق دارد. ممکن است ما فکر کنیم هزینه های ثابت است در صورتی که جزو هزینه های متغیر قرار گیرد برای مثال ممکن است نیروی فروش افزایش پیدا کند و به یک هزینه متغیر تبدیل گردد. محاسبه درست این متغیر ها مهم ترین نکته در محاسبه حاشیه فروش می باشد.

برای مطالعه مقاله حسابرسی داخلی چیست می توانید از این لینک استفاده نمایید.

هزینه های ثابت و متغییر

هزینه های ثابت و متغییر

هزینه های ثابت شامل چه هزینه هایی هستند:

برخی از مخارج وجود دارند که وقتی تعداد کالا و یا خدمات را تغییر می دهیم دچار تغییر و تحول نمی گردند که این گونه مخارج را هزینه های ثابت می نامند. این هزینه ها معمولا از فعالیت تجاری جدا بوده و هیچ وقت از بین نمی روند بلکه همیشه باید پرداخت گردند. از جمله مخارج ثابت می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. استهلاک: هنگامی که تجهیزات یک کارخانه یا شرکت مستهلک می گردند و لازم است شرکت از اول این موارد را تامین نماید.
  2. نرخ بهره: ناشی از نرخ بهره وام ها می باشد که بایستی آن را به صورت دوره ای پرداخت نمود.
  3. هزینه های ناشی از بیمه بر طبق قرارداد
  4. هزینه اجاره املاک
  5. مالیاتی که به املاک تعلق می گیرد.
  6. حقوق ثابت کارمندان و کارکنان و در کل پرسنل شرکت
  7. خدمات رفاهی مانند هزینه آب، گاز، برق و …

هزینه های متغیر شامل چه هزینه هایی هستند:

گروه دیگر از مخارج که در محاسبه حاشیه فروش مهم هستند را مخارج متغیر تشکیل می دهند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم بوده و باید منجر به سود دهی شوند. از جمله می توان ساخت محصول و یا فروش خدمات و … اشاره نمود. مخارج متغیر معمولا تابعی از تعداد محصولاتی که به فروش می رسد و خدماتی که ارائه می شود، می باشد.

وقتی تولیدات بالا برود هزینه های متغیر نیز زیادتر می شوند و وقتی تولیدات کاهش یابد، هزینه های متغیر نیز کاهش می یابند. وقتی هزینه های متغیر خیلی زیاد شوند به این معنا است که شرکت توانایی کار با سود کم تر را دارد این در حالی است که مخارج ثابت نیازمند سود بسیار حاشیه سود خالص چیست؟ بالای شرکت می باشند. از جمله مخارج متغیر می توان به موارد زیر اشاره نمود.

  1. مواد اولیه ای که در تولید کالا استفاده می شود.
  2. تدارکاتی که برای تولیدات مورد مصرف قرار می گیرد.
  3. هزینه های پرداختی به کارکنان که آن را با عنوان واحد کار می شناسیم.
  4. هزینه هایی که به طور ساعتی به کارکنان پرداخت می گردد که آن را با نام دستمزد قابل پرداخت می شناسیم.
  5. هزینه ای که برای فروش محصولات به فروشنده پرداخت می گرد که به آن کارمزد می گویند.
  6. هزینه های مربوط به ارسال و انتقال کالا برای مشتری که همان هزینه های حمل و نقل هستند.
  7. مقدار خدمات رفاهی مانند آب و برقی که برای تولید یک کالا مصرف می شوند.

روش استفاده شرکت ها از حاشیه فروش:

این مقوله به مدیران شرکت ها کمک می کند تا بهتر در برنامه مالی خود تصمیم گیری نمایند. برای مثال می تواند محصولات را کم و زیاد نمود و یا قیمت گذاری رو آن ها را عوض کرد. از مهم ترین و متداول ترین کاربردهای حاشیه فروش می توان به مقایسه محصولات اشاره نمود که به ما کمک می کند محصولات مختلف را با هم مقایسه نموده و برخی را حفظ و برخی را حذف نماییم.

اگر حاشیه فروش یک شرکت منفی باشد به این معنا است که ان شرکت باید آن کار را کنار بگذارد زیرا پول حاشیه سود خالص چیست؟ حاشیه سود خالص چیست؟ خود را از دست داده و مجبور است یا محصول را کنار بگذارد و یا قیمت محصولات را افزایش دهد. همچنین در صورتی حاشیه فروش مثبت باشد، پس این محصول ارزش دارد و می تواند منجر به سود دهی شود حتی اگر سود منفی باشد. چون حاشیه سود خالص چیست؟ حاشیه فروش مثبت کمک زیادی به سود و هزینه های ثابت خواهد نمود.

برای مطالعه مقاله نقش حسابدار در موفقیت کسب و کار می توانید از این لینک استفاده نمایید.

سود دهی

اهمیت حاشیه فروش در تجارت:

همان طور که گفتیم حاشیه فروش می تواند به تصمیم گیری مدیران کمک زیادی کند. که این مساله را در بالا بررسی کردیم و با تعیین حاشیه فروش که مثبت است یا منفی در تجارت نقش خود را ایفا می نماید. وقتی حاشیه روش محصولی منفی شود به این معنا است که ادامه دادن به ساخت و حاشیه سود خالص چیست؟ یا معامله با آن محصول برای شرکت به هیچ وجه عاقلانه نیست. این در حالی است که مفهوم حاشیه فروش برعکس این مورد می باشد.

خطاهای رایج در محاسبه حاشیه فروش:

ممکن است عده بسیاری در هنگام محاسبه فروش دچار اشتباه شوند. منشا اشتباهات در محاسبه حاشیه فروش عدم شناخت هزینه های متغیر و هزینه ثابت و جا به جا کردن آن ها به جای هم است. به اعتقاد نایت برخی از متغیر های وجود دارند که آن ها را شبه متغیر می نامند، برای مثال محصولی که اضافه می کنید تا مدتی برای شما کار کند می تواند بین این دو دسته قرار بگیرد. این دستگاه چون تولید بالاتری دارد یک هزینه اضافه در نظر گرفته شده و متغیر است و چون خریداری شده است یک هزینه ثابت می باشد.

نکته دیگر این است که هزینه های مربوط به تحلیل و توسعه را ثابت در نظر می گیرند در صورتی که این هزینه ها هزینه های مستقیم می باشند. در کل می توان گفت مهم ترین و بارز ترین علل اختلاف در حاشیه فروش جا­به­جایی هزینه های ثابت و متغیر است. منابع سود نقدی اکثرا حاشیه فروش بسیار کمی دارند زیرا هم هزینه های ثابت را تحت تاثیر قرار نمی دهند و در عین حال ممکن است هزینه های متغیر بسیار بالایی داشته باشند.

سخن نهایی:

در این مقاله تلاش کردیم شما را به طور کامل با حاشیه فروش آشنا سازیم. در کل حاشیه فروش می تواند در تصمیمات مدیریتی شرکت تاثیر بسیار زیادی داشته باشد و منجر به سود دهی شرکت شود. فرمول حاشیه فروش گرچه بسیار ساده است اما محاسبه آن کار چندان ساده ای نیست زیرا ملزم شناخت انواع متغیرها و دسته بندی آن ها می باشد.

شخصی که این کار را انجام می دد یا باید دارای اطلاعات کافی حسابداری باشد و یا بهتر است آن را به یک حسابدار و یا کارشناس مالیاتی سپرد تا این کار را برای او انجام دهد. انجام دقیق این مهم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و نباید با ساده انگاری و بی توجهی منجر به تصمیمات نادرست و در نهایت زیان برای مدیران گردد.

اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله گزارش های مورد نیاز مدیران را به شما پیشنهاد می کنیم.

حاشیه سود و انواع آن

حاشیه سود و انواع آن

حاشیه سود یکی ازنرخ هایی است که از آن برای سنجش میزان درآمدزایی یک شرکت یا تجارت استفاده می کنیم. میزان حاشیه سود یک شرکت برای سرمایه گذاران و صاحبان شرکت ها از اهمیت خاصی برخوردار است. در کل سه نوع حاشیه حاشیه سود خالص چیست؟ سود داریم و قصد داریم در ادامه این مطلب از سایت کامل حساب با حاشیه سود و انواع آن بیشتر آشنا شویم.

حاشیه سود چیست؟

یکی از روش های محاسباتی برای مقایسه میزان سوددهی دو شرکت یا تجارت با هم می باشد. معمولا مقدار این نرخ را مانند سایر نرخ ها بصورت درصدی اعلام می کنند. برای مثال اگر حاشیه سود یک شرکت در سال برابر با بیست و پنج درصد باشد این به این معنا است که به ازای مثلا هر صد هزارتومان فروشی که شرکت انجام می دهد بیست و پنج هزار تومان آن درآمد خالص (سود خالص) است.

اهمیت این عدد برای سرمایه گذاران همینجا مشخص می شود زیرا هرچقدر مقدار آن بیشتر باشد معنی آن این است که شرکت از نظر درآمدزایی وضعیت مطلوب تری دارد.با این حال حاشیه سود آنقدر ها هم ابزار حرفه ایی برای سرمایه گذاران به حساب نمی آید و بیشتر یک بحث پایه ایست. این یک توضیح بسیار ساده از مفهوم حاشیه سود است. در ادامه با انواع آن آشنا می شویم.

برای ثبت اظهارنامه مالیاتی خود به کمک نیاز دارید؟ پس صفحه اظهارنامه مالیاتی را از دست ندهید

انواع حاشیه سود

حاشیه سود به سه نوع مختلف خالص، ناخالص و عملیاتی تقسیم می شود. در ادامه به توضیح هر سه نوع آن می پردازیم.

۱ حاشیه سود خالص

ما وقتی در صحبت های روزمره از حاشیه سود صحبت می کنیم منظورمان درواقع حاشیه سود خالص است. برای محاسبه آن کافی است که سود خالص را بر درآمد کل در یک بازه معین تقسیم کنیم. این بازه معین می تواند ماه یا سال باشد. ولی معمولا بصورت سالانه محاسبه می شود. توجه کنید درآمد با درآمد خالص تفاوت دارد و در اینجا ما در مخرج کسر درآمد کل را قرار می دهیم نه درآمد خالص. درآمد خالص به نوعی همان سود خالص است که در صورت کسر می گذاریم.

۲ حاشیه سود ناخالص

محاسبه حاشیه سود ناخالص هم مانند خالص انجام می شود. با این تفاوت که در صورت کسر بجای قرار دادن سود خالص، سود ناخالص را می گذاریم. در واقع حاشیه سود ناخالص برابر است با سود ناخالص تقسیم بر درآمد کل. محاسبه سود ناخالص خود نیاز به توضیحاتی دارد که در حوصله این ماله نمی گنجد و در مقالات دیگر به آن می پردازیم.

۳ حاشیه سود عملیاتی

برای محاسبه حاشیه سود عملیاتی که به آن بازده فروش نیز می گویند مانند محاسبه خالص و ناخالص آن از یک کسر استفاده می کنیم. با این تفاوت که به جای سود خالص و ناخالص در صورت، از سود عملیاتی استفاده می کنیم. بنابراین کسر ما برابر می شود با سود عملیاتی تقسیم بر درآمد کل.

۳ نکته درمورد حاشیه سود

۱-با وجود انواع مختلفی که گفته شد وقتی لفظ حاشیه سود را به کار می بریم منظورمان همان حاشیه سود خالص است.

۲-سرمایه گذاران و خود صاحبین مشاغل از آن به عنوان شاخصی برای سنجش سلامت مالی، توانایی رشد و مهارت کنترل هزینه ها استفاده می کنن.

۳-مقایسه حاشیه سود دو شرکت فقط زمانی می تواند نتایج واقع را به ما بدهد که دو شرکت در صنعت مشابهی فعالیت کنند. در غیر این صورت ممکن است که نتایجی که به ما می دهد بیشتر باعث گمراه شدن و در نهایت به اشتباه افتادن ما بشود.

سخن پایانی

شاید روی کاغذ و از دور محاسبه حاشیه سود به راحتی حل کردن یک کسر به نظر بیاید، اما در عمل به این راحتی ها هم که به نظر می رسد نیست. در بالا به توضیح کلیاتی در مورد حاشیه سود پرداختیم، امیدواریم با خواندن این مطلب کلیات و مفهوم آن را درک کرده باشید.

فرمول سود خالص چیست؟

سود خالص سودی است که از مازاد خرجی که برای کاری هزینه کرده ایم به دست می آید.

فرمول محاسبه سود خالص عبارت است از:

فرمول سود خالص = کل درآمد – (کل هزینه ها – مالیات – بهره)

در ادامه ی این مطلب تفاوت سود خالص و ناخالص را مورد بررسی قرار داده ایم پس با ما همراه باشید.

فرمول سود خالص چیست؟

تعریف سود

شاید برای برخی از افراد جای سوال باشد که تعریف سود چیست؟

اگر در اقتصاد بخواهیم به نوعی فایده اشاره کنیم آن فایده سود می باشد.

سود در واقع نوعی فایده ی مالی است و به صاحبان شرکت تعلق دارد.

سود آنچنان هم کلمه ی دشواری نمی باشد و بسیاری افراد می توانند به سوالات گیج کننده در این مورد پاسخ دهند.

صاحبان شرکت تصمیم می گیرند که سود به دست آمده را در شرکت برای کسب و کار استفاده کنند یا خیر.

در شرکت ها در واقع سود به پولی گفته می شود پس از کم کردن همه ی هزینه های اضافی از فروش محصولات و یا خدمات به دست می آید.

تمامی افرادی که در این عملیات شریک هستند باید مالیات درآمد خود را پرداخت کنند.

در یک کار شخصی اگر جمع درآمد فرد از جمع مبالغ تجاری آن بیشتر شود در این صورت فرد سود کرده است.

مدیر مالی سود را این چنین تعریف می کند:

پس از در نظر گرفتن همه هزینه ها در یک کسب و کار پولی که به دست می آید سود گفته می شود.

مسیر سودآور مسیری طولانی و بسیار مشکل است.

منظور از سود خالص و ناخالص چیست؟

سود خالص به سودی گفته می شود که یک شرکت و یا سازمان بعد از کم کردن تمامی هزینه های مربوط به عملیات و کارهای شرکت در اختیار افراد قرار می گیرد.

سود خالص به منظور نشان دادن توانایی شرکت در عملیات فروش بسیار حائز اهمیت می باشد.

سود ناخالص به پولی گفته می شود که پس از جمع و تفریق کردن همه ی هزینه ها از درآمد اصلی باقی می ماند.

سود ناخالص اهمیت زیادی داشته و چگونگی کارایی شرکت را در عملیات تولید و قیمت گذاری نشان می دهد.

برخی از تفاوت های سود خالص و ناخالص را در زیر شرح داده ایم:

معنی سود خالص و ناخالص

یکی از تفاوت های اساسی که سود خالص با سود ناخالص دارد این است که دو اصطلاح حسابداری متفاوت تعریف شده است.

در سود ناخالص در واقع فقط مبالغی که به طور مستقیم با عملیات تولید ارتباط دارند کم می شود اما در سود خالص درآمد باقی مانده در یک شرکت همه ی هزینه ها در طول یک سال یا یک دوره باید کسر شود.

برای به دست آمدن سود خالص تمام هزینه ها اعم از مستقیم و غیر مستقیم کم شود زیرا سود خالص سودی کاملا واقعی بوده و عملکرد آن نیز با سود ناخالص تفاوت دارد.

هدف سود خالص و ناخالص

با توجه به مفهوم این دو سود و شباهت آن ها به یک دیگر اما از نظر هدف کاملا از هم جدا می شوند.

سازمان های حسابداری سود ناخالص را مورد بررسی قرار می دهند تا بتوانند تاثیرات هزینه ها را بر روی سود درک کنند.

این سازمان ها با کنترل کردن هزینه ها این اطمینان را می دهند که سود مناسبی را به دست می آورند.

قابلیت اطمینان در سود خالص و ناخالص

سود ناخالص واقع بینانه نمی باشد زیرا از هزینه هایی نظیر مالیات و بهره های وام صرف نظر شده و فقط هزینه ی تولید کم می شود.

اما سود خالص سود واقعی شرکت بوده و صاحبان شرکت می توانند از این نوع سود برای تصمیم گیری ها درباره ی توسعه ی شرکت استفاده کنند.

در محاسبات سود خالص تمامی هزینه ها کسر می شود تا محاسباتی منطقی و واقعی از عملکرد شرکت نشان داده شود.

سود خالص سودی منطقی بوده و به پیشرفت یک شرکت کمک زیادی کرده و سریع آن را به مراتب بالاتر ارتقا می دهد.

سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص چیست؟

سود-خالص

در تجزیه ‌و تحلیل صورت‌های مالی با اقلام و حساب‌های متفاوتی سروکار داریم که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص اشاره کرد که از زیرمجموعه‌های نسبت‌های سودآوری در بحث نسبت‌های مالی است. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد به سؤالاتی پاسخ دهیم که ممکن است در ذهن برخی از علاقه‌مندان به بازار‌های مالی باشد؛ بنابراین ابتدا تعریف سود ناخالص را مطرح خواهیم کرد و به فرمول سود ناخالص اشاره می‌کنیم، سپس درباره‌ی برخی از تفاوت‌های آن با سود خالص و سود عملیاتی صحبت کرده و سرانجام به سراغ نسبت حاشیه سود ناخالص خواهیم رفت. در پایان نیز این نسبت را برای چند نماد منتخب بورسی محاسبه و تحلیلی کوتاه درباره‌ی آن ارائه خواهیم کرد. پس تا انتهای این مقاله همراه آکادمی دانایان باشید.

حاشیه سود ناخالص چیست؟

سود ناخالص همان‌طور که از نام آن پیداست از اقلام مربوط به‌ صورت سود و زیان شرکت‌ها است. در واقع، سودی است که یک شرکت پس از کسر هزینه‌های مربوط به ساخت و فروش محصولات خود یا هزینه‌های مربوط به ارائه خدمات به دست می‌آورد. به ‌عبارت‌ دیگر سود ناخالص از تفاوت بین درآمد فروش و بهای تمام‌ شده‌ی کالای فروش ‌رفته به دست می‌آید. در برخی از منابع از آن به‌ عنوان سود فروش یا درآمد ناخالص نیز یاد کرده‌اند.

البته اگر در بخش فروش اقلامی مانند برگشت از فروش و یا تخفیفات وجود داشته باشند باید ابتدا آن‌ها را از مبلغ فروش کسر کرده و سپس به سراغ کسر بهای تمام ‌شده‌ی کالای فروش ‌رفته از آن برویم.

بهای تمام ‌شده‌ی کالای فروش‌ رفته، شامل تمام هزینه‌هایی می‌شود که مستقیماً با تولید محصول در ارتباط است. طبیعتاً این هزینه‌ها می‌تواند هم شامل مواد خام مصرفی و هم هزینه‌های نیروی کار بدنه‌ی تولید باشد. این قلم از صورت سود و زیان، به‌تنهایی از طریق حساب موجودی کالا محاسبه می‌شود.

سود ناخالص نشان دهنده‌ی چه چیزی است؟

سود ناخالص فقط هزینه‌های متغیر را شامل می‌شود و بدون درنظرگرفتن هزینه‌های ثابت، کارایی شرکت را در استفاده و بهره‌گیری از نیروی کار و منابع خود، ارزیابی می‌کند. منظور از هزینه‌های ثابت، هزینه‌هایی هستند که ارتباطی با سطح تولید ندارند؛ این هزینه‌ها می‌توانند شامل هزینه‌های تبلیغات، اجاره، بیمه و حقوق کارکنانی که مستقیماً درگیر تولید نیستند و حتی مخارج تهیه‌ی لوازم اداری باشند.

تفاوت سود ناخالص با سود خالص و سود عملیاتی

همان‌طور که در مقاله‌ی مربوط به سود خالص نیز اشاره کردیم، ریشه ی تفاوت بین سود ناخالص، سود خالص و سود عملیاتی در اقلامی که برای دستیابی به آن‌ها، باید اضافه و کم بشوند نهفته شده است. طبق تعریف سود ناخالص از تفاوت بین فروش و بهای تمام‌ شده‌ی کالای فروش رفته با در نظر گرفتن حساب برگشت از فروش و تخفیفات به دست می‌آید و برای دستیابی به رقم سود عملیاتی باید ارقامی را به آن اضافه و از آن کم کرد. از جمله اقلامی که باید کسر گردد می‌توان به هزینه‌های فروش، اداری و عمومی و همین‌طور سایر هزینه‌های عملیاتی اشاره کرد. رقم مربوط به سایر درآمدهای عملیاتی نیز باید افزوده شود تا در نهایت به عدد مربوط به سود عملیاتی برسیم.

در این جا هم مجدداً باید اقلامی را اضافه و کم کنیم تا بتوانیم سود خالص را شناسایی کنیم. از جمله مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اقلامی که در این بخش خصوصاً برای شرکت‌هایی که از اهرم مالی استفاده می‌کنند، کسر می‌شود، هزینه‌های مالی است. سایر درآمدها و هزینه‌های غیرعملیاتی چه ناشی از سرمایه‌گذاری‌ها و چه ناشی از اقلام متفرقه نیز بنا به مثبت یا منفی بودنشان در این بخش اضافه یا کم می‌شوند. اما در نهایت آخرین رقم تأثیرگذاری که در این فرآیند وجود خواهد داشت، هزینه‌ی مربوط به مالیات است. این روند تغییرات و گذر از سود ناخالص به عملیاتی و سپس سود خالص به‌ خوبی در صورت سود و زیان شرکت‌ها قابل ‌مشاهده و رهگیری است.

نسبت حاشیه سود ناخالص

نسبت حاشیه سود ناخالص زیرمجموعه‌ای از نسبت‌های سودآوری در نسبت‌های مالی بوده و با استفاده از آن می‌توان سلامت مالی شرکت در بهره‌گیری از منابع در اختیارش را ارزیابی کرد. این شاخص معمولاً به طور درصدی بیان می‌شود و عدد آن از تقسیم میزان سود ناخالص بر فروش به دست می‌آید. برای تحلیل این نسبت مانند سایر نسبت‌های مالی، تحلیل‌گران روند تغییرات آن را برای یک شرکت یا صنعت ارزیابی می‌کنند چرا که صرفاً نگاه به ارقام به‌دست‌آمده سود ناخالص و حتی نسبت حاشیه سود ناخالص، به‌ تنهایی بیان‌گر مطلب خاصی نیست.

با توجه‌ به تعریف به‌ سادگی می‌توان فهمید که این نسبت از دو طریق، ممکن است تغییر کند. یکی از روش‌ها تأمین مواد مورد نیاز شرکت با قیمت پایین‌تر است. یعنی اگر شرکت بتواند تأمین‌کنندهی ارزان‌تری برای مواد اولیه‌ی خود پیدا کند و یا توان گرفتن تخفیفات بیشتری داشته باشد، می‌تواند از طریق کاهش میزان بهای تمام ‌شده‌ی کالاهایش بر افزایش سود ناخالص و سپس افزایش نسبت حاشیه سود ناخالص اثر بگذارد. این دلیل خود به‌تنهایی تبدیل به عاملی شده تا شرکت‌های بزرگ‌تر برای تأمین بهتر کالاهای اولیه‌ی مورد نیازشان به سراغ سرمایه‌گذاری و احداث شرکت‌های زیرمجموعه‌ی فعال در زمینه مواد اولیه‌شان بروند.

روش دیگر توجه به استراتژی‌های قیمت‌گذاری مختلف برای بالا بردن ارزش فروش با ثابت نگه‌داشتن میزان بهای تمام شده، البته با توجه‌ به ویژگی­‌های بازار رقابتی است؛ چرا که اگر قیمت­‌های بالایی تعیین شوند ممکن است خودبه‌خود سبب خارج‌شدن شرکت مدنظر از بازار فعال در آن شود.

نسبت حاشیه سود ناخالص تبیین‌کننده‌ی چه چیزی است؟

نوسان شدید نسبت حاشیه سود ناخالص می‌تواند نشان‌دهنده‌ی مدیریت ضعیف و یا محصولات ضعیف یک شرکت باشد. البته در برخی از موارد ممکن است این نوسانات دلایل منطقی داشته باشند. برای مثال تغییر مدل کسب‌وکار ممکن است نیاز به سرمایه‌گذاری‌های بالایی داشته باشد و پس از آن هم در کوتاه‌مدت برخی هزینه‌های تولید را تحت‌تأثیر قرار بدهد و روی نسبت تأثیر بگذارد؛ اما در چنین شرایطی تغییرات نسبت نمی‌تواند به معنای عملکرد ضعیف شرکت باشد. مورد دیگر که باید حتماً به آن توجه داشت تفاوت این نسبت بین صنایع مختلف است. از این رو بهتر است تا این نسبت را علاوه بر مقایسه در قالب روندی چندساله به‌صورت مقایسه‌ای بین چند شرکت هم‌گروه و شاغل در یک صنعت استفاده کنیم.

غالباً در بخش خدمات به دلیل پایین‌تر بودن هزینه‌های تولید، این نسبت مقدار بالاتری را نسبت به صنایع دارد اما این لزوماً به معنای سودآورتر بودن شرکت‌های خدماتی نسبت به تولیدی نیست و باید سایر پارامترها و اقلام نیز در نظر گرفته شود.

نمونه‌ای از تحلیل نسبت حاشیه سود ناخالص

در ادامه‌ی این مقاله نسبت حاشیه سود ناخالص را برای سه نماد منتخب دارویی بورس تهران محاسبه کرده و تحلیلی مختصر نسبت به آن ارائه خواهیم کرد.

همانطور که در جدول ملاحظه می‌کنید کاملاً واضح است که اگر به دنبال سرمایه‌گذاری در صنعت دارویی باشیم بهترین عملکرد را در طول سنوات مورد بررسی، شرکت داروسازی سبحان داشته است. عملکرد این شرکت همواره بالاتر از میانگین صنعت بوده و البته جا دارد به این نکته نیز اشاره کنیم که صنعت داروسازی نسبتاً حاشیه سود قابل ‌توجهی را در طول این سال‌ها داشته است و به‌خودی‌خود می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای سرمایه‌گذاری باشد. حال از این‌ بین انتخاب شرکت داروسازی سبحان با میانگین بالاتر از این متوسط صنعت می‌تواند قابل‌توجه قرار گیرد.

درباره نماد دپارس یک نکته قابل‌توجه وجود دارد. در ابتدای سنوات مورد بررسی نسبت حاشیه سود ناخالص برای این شرکت پایین‌تر از میانگین بوده است. در سال دوم مدنظر تقریباً برابر با متوسط صنعت و در سال‌های بعد از آن حاشیه سود ناخالص این شرکت بیشتر از متوسط صنعت بوده و روندی صعودی را در پیش گرفته است و اگر این روند ادامه‌دار باشد در صورت نبود نکات منفی خصوصاً در زمینه‌ی هزینه‌های مالی و کنترل آن‌ها چه‌بسا بتوان آینده‌ی خوبی را برای این شرکت متصور بود. اما این‌که چنین استنباطی صحیح باشد کاملاً وابسته به سایر آیتم‌های درآمدی و هزینه‌ای عملیاتی و غیرعملیاتی و همین‌طور هزینه‌های مالی است که می‌تواند این مقایسه را بر هم بزند.

تحلیل این نمادها را با در نظر گرفتن سایر پارامترها بر عهده‌ی شما مخاطبان گرامی می‌گذاریم.

جمع‌بندی

در این مقاله سعی کردیم تا به مهم‌ترین مسائل پیرامون این دو سود اشاره کنیم. نکته‌ای که بازهم مورد تأکیدمان بود در نظر گرفتن روندی چندساله برای داشتن تحلیلی بهتر در زمینه‌ی سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص بود. نکته‌ی دیگر تفاوت این نسبت بین صنایع تولیدی و خدماتی بود و این‌که انتظار آن را داریم که در خدمات این نسبت عدد بالاتری را به خود ببیند. در پایان باید به یک نکته‌ی مهم دیگر نیز اشاره کنیم. گاهی اوقات برخی از شرکت‌ها که فناوری و یا امتیاز خاصی در اختیار دارند و از حقوق مالکیت معنوی برخوردارند، می‌توانند به واسطه‌ی این امر در عین داشتن بهای تمام ‌شده‌ی پایین درآمدهای فروش بالایی داشته باشند که این امر می‌تواند سبب بهبود وضعیت حاشیه سود ناخالصشان نیز بشود.

در صورتی که این مطلب برایتان مفید بوده، پیشنهاد می‌کنیم تا مقاله‌ی مربوط به سود در برابر درآمد را هم مطالعه کنید.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا