ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال

چگونه تحلیل تکنیکال و بنیادی را با یکدیگر ترکیب کنیم؟
تحلیل بنیادی (فاندامنتال) و تکنیکال را میتوان با یکدیگر ترکیب کرد تا به یک استراتژی جامع برای معاملهگری دست پیدا کرد. اغلب تریدرها به دنبال مقایسه تحلیل بنیادی و تکنیکال با یکدیگر هستند در حالی که هیچکس نمیتواند با قطعیت بگوید هرکدام از تحلیلهای تکنیکال یا بنیادی نسبت به دیگری برتری دارد. با این حال، ترکیب این دو روش با یکدیگر میتواند فرصتهای معاملاتی قطعیتری را ایجاد کند و به معاملاتی با سودآوری بالاتر منجر شود. در این مقاله قصد داریم با استفاده از مثالهای عملی، روشهای مختلف ترکیب تحلیل بنیادی و تکنیکال را بیان کنیم:
روشهای ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی:
روشهای زیادی برای ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی وجود دارد که در اینجا به سه نمونه از آنها اشاره می کنیم:
۱- ترکیب استراتژی معاملات دامنه محدود (range-bound trading) با تحلیل بنیادین
۲- ترکیب استراتژی معاملات بریک اوت (breakout trading) با تحلیل بنیادین
۳- استفاده از اسیلاتورها (Oscillator) به همراه تحلیل بنیادین
ترکیب استراتژی معاملات دامنه محدود با تحلیل بنیادین:
در روش معاملات دامنه محدود، تریدر تلاش میکند تا کانالی را که قیمت بازار در آن محدوده نوسان میکند، مشخص کرده و با استفاده از آن روی خط روند حمایتی پایین اقدام به خرید و در خط روند مقاومتی بالاتر اقدام به فروش کند.
نمودار زیر یک روند بولیش (بالارونده) قوی را در جفت ارز EUR/USD نشان میدهد. در یک بازار رو به رشد قوی، معاملهگرها به دنبال ورود با معامله خرید در پایینترین سطح ممکن هستند تا بتوانند بیشترین بهره را از استراتژی خود ببرند. با این حال رویدادهای خبری میتوانند عملکرد یک بازار دامنه محدود را مختل کند. در این حالت معاملهگر ممکن است از انجام معاملات در طول زمان انتشار اخبار (مثل آمار ضعیف خرده فروشیها یا سفارشات کالاهای بادوام) صرف نظر کند. این اختلالات به خوبی در نمودار زیر نشان داده شده است. همانطور که میبینید پس از مدتی مقادیر دوباره به دامنه محدود قبل بازگشته است.
ترکیب استراتژی معاملات بریک اوت (breakout trading) با تحلیل بنیادین
استراتژی معاملاتی شکست (یا بریک اوت)، شامل سرمایهگذاری در قیمتهایی است که در حال حرکت به سمت خارج از دامنه از پیش تعریف شده هستند؛ پروسهای که در آن معمولا اخبار و رویدادها نقش سرعتدهنده (کاتالیزور) را ایفا میکنند.
درحالیکه معاملهگران دامنه محدود باید به هنگام انتشار اخبار محتاطانه عمل کنند (چرا که نوسانات اضافی میتواند باعث تجاوز قیمت از خطوط حمایتی و/یا مقاومتیای شود ک از آن بهعنوان حد ضرر معاملات استفاده میکنند)، اما معاملهگرانی که از استراتژی شکست استفاده میکنند به اخبار بهعنوان یک فرصت مناسب نگاه کنند. معاملهگران در این شرایط منتظر میمانند تا اخبار یا اطلاعات باعث رسیدن قیمت به خطوط مقاومت و یا حمایت شود و به محض اینکه قیمت ها هریک از این خطوط را امتحان کرد با توجه به شرایط اقدام به خرید و یا فروش میکنند. این معاملهگرها با استفاده از هرکدام از مکانیسمهای حمایت و مقاومت و با پیشبینی اینکه انتشار اخبار نوسانات بازار را به کدام سمت هدایت میکند، میتوانند یا از این تغییرات برای ورود به معاملات و یا برای جابجایی سفارشات بای لیمیت (یا سل لیمیت) به حد سودهای نزدیکتر استفاده کنند.
استفاده از اسیلاتورها (Oscillator) به همراه تحلیل بنیادین
اسیلاتورها ابزارهای تکنیکال پرکاربردی هستند که معمولا برای پیدا کردن شرایط اشباع فروش یا اشباع خرید در کوتاهمدت استفاده میشوند. در نمودار بالا، از یک اندیکاتور RSI (اندیکاتور تکنیکال) در ترکیب با دادههای اشتغال بخش غیرکشاورزی NFP (اندیکاتور بنیادین که یکی از مهمترین شاخصهای بنیادین در تاریخ ایالات متحده است)، استفاده شده است. رقم NFP پایینتر از پیشبینیها بود و همین امر باعث تضعیف دلار و متعاقب آن حرکت صعودی قوی در جفت ارز EUR/USD شد. هنگامی که قرار است دادههای مربوط به NFP منتشر شود و شما با توجه به اتفاقات اخیر در ایالات متحده انتظار دارید که دادههای واقعی پایینتر از پیش بینیها باشد، این بدان معنی است که EUR/USD نوسانات شدیدی را تجربه خواهد کرد. بنابراین میتوان از اسیلاتورها بهعنوان یک ابزار مناسب برای مشخص کردن نقاط ورود و خروج و زمانبندی مربوط به آن استفاده کرد.
خلاصه:
تحلیل تکنیکال میتواند یک تکنیک بسیار مفید برای تجزیه و تحلیل بازارها باشد؛ اما ذکر این نکته ضروری است که رویدادهای بنیادین نقش گستردهتر و فراگیرتری ایفا میکنند. در مطلب بالا سناریوهایی از دنیای واقعی آورده شده بود که در آن دو تحلیل تکنیکال و بنیادی با یکدیگر ترکیب شده بودند.
مزایای تحلیل تکنیکال و بنیادی:
تحلیل بنیادی
تحلیل تکنیکال
معاملهگران میتوانند قبل از تعیین استراتژی معاملاتی خود، انواع روشهای معاملاتی تکنیکال، بنیادی و ترکیبی را آزمایش کنند. بدین منظور پیشنهاد میشود که پیش از انجام معاملات واقعی، این روشها را در یک فضای معاملاتی دمو (آزمایشی) امتحان کرده و بهترین روش را با توجه به توانمندی های خود برگزینند.
چگونه تحلیل تکنیکال و بنیادی را با یکدیگر ترکیب کنیم؟
تحلیل بنیادی (فاندامنتال) و تکنیکال را میتوان با یکدیگر ترکیب کرد تا به یک استراتژی جامع برای معاملهگری دست پیدا کرد. اغلب تریدرها به دنبال مقایسه تحلیل بنیادی و تکنیکال با یکدیگر هستند در حالی که هیچکس نمیتواند با قطعیت بگوید هرکدام از تحلیلهای تکنیکال یا بنیادی نسبت به دیگری برتری دارد. با این حال، ترکیب این دو روش با یکدیگر میتواند فرصتهای معاملاتی قطعیتری را ایجاد کند و به معاملاتی با سودآوری بالاتر منجر شود. در این مقاله قصد داریم با استفاده از مثالهای عملی، روشهای مختلف ترکیب تحلیل بنیادی و تکنیکال را بیان کنیم:
روشهای ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی:
روشهای زیادی برای ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی وجود دارد که در اینجا به سه نمونه از آنها اشاره می کنیم:
۱- ترکیب استراتژی معاملات دامنه محدود (range-bound trading) با تحلیل بنیادین
۲- ترکیب استراتژی معاملات بریک اوت (breakout trading) با تحلیل بنیادین
۳- استفاده از اسیلاتورها (Oscillator) به همراه تحلیل بنیادین
ترکیب استراتژی معاملات دامنه محدود با تحلیل بنیادین:
در روش معاملات دامنه محدود، تریدر تلاش میکند تا کانالی را که قیمت بازار در آن محدوده نوسان میکند، مشخص کرده و با استفاده از آن روی خط روند حمایتی پایین اقدام به خرید و در خط روند مقاومتی بالاتر اقدام به فروش کند.
نمودار زیر یک روند بولیش (بالارونده) قوی را در جفت ارز EUR/USD نشان میدهد. در یک بازار رو به رشد قوی، معاملهگرها به دنبال ورود با معامله خرید در پایینترین سطح ممکن هستند تا بتوانند بیشترین بهره را از استراتژی خود ببرند. با این حال رویدادهای خبری میتوانند عملکرد یک بازار دامنه محدود را مختل کند. در این حالت معاملهگر ممکن است از انجام معاملات در طول زمان انتشار اخبار (مثل آمار ضعیف خرده فروشیها یا سفارشات کالاهای بادوام) صرف نظر کند. این اختلالات به خوبی در نمودار زیر نشان داده شده است. همانطور که میبینید.
چگونه از تحلیل بنیادی و تکنیکی همزمان استفاده کنیم
با ترکیب تحلیل بنیادی و تکنیکی می توان استراتژی های جامعی ساخت. اکثر معامله گران تلاش می کنند این دو روش را مقایسه کنند، در صورتی که با ترکیب این دو تحلیل می توان استراتژی های بسیار سودمندی خلق نمود. در این بخش سعی می گردد نمونه هایی از روشهای ترکیب تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکی، به همراه مثال، شرح داده شود.
روش های ترکیب تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکی
برای این هدف روشهای بسیاری وجود دارد، در این بخش چگونگی استفاده از تحلیل بنیادی در راستای بهبود سه روش تحلیل تکنیکی را شرح می دهیم:
- ترکیب معامله Range Bound با تحلیل بنیادی.
- ترکیب معامله Breakout با تحلیل ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال بنیادی.
- ترکیب به کار گیری نوسانگرها با تحلیل بنیادی.
سیستمهای معاملاتی range bound جهت شناسایی کانال های قیمت در بازار استفاده می شوند. با استفاده از این سیستم، معامله گر تلاش می کند در حد بالای کانال و در محل خط مقاومت روند، فروش و در حد پایین کانال، در محل خط حمایت روند، خرید کند.
در مثال زیر جفت ارز EUR/USD در یک روند صعودی قرار دارد. در بازاری با یک روند صعودی، معامله گران تلاش می کنند در کمترین سطوح قیمت خرید کنند تا از حداکثر سود برخوردار گردند. ولی تاثیر اخبار می تواند رفتار قیمت در range bound را تغییر داده و پیش بینی ها را نادرست کند. در چنین شرایطی معامله گر باید از باز کردن پوزیشن در زمان انتشار اخبار خرده فروشی و سفارشات کالاهای بادوام (poor ‘retail sales’ and ‘durable goods orders’ figures) خودداری کند.
در مثال این بخش نمونه ای از تاثیر انتشار اخبار نشان داده شده و همانطور که مشاهده می کنید با از بین رفتن نوسانات پس از انتشار خبر، روند به شرایط قبلی خود باز گشته است.
یک استراتژی تجاری Breakout شامل سرمایه گذاری بر قیمت یک محصول در زمانی است که قیمت آن از محدوده مشخص تعریف شده خارج می گردد، این امر اغلب توسط تحریک رویدادهای خبری رخ می دهد. از آنجایی که نوسانات پس از انتشار گزارشات می توانند باعث شکسته شدن خطوط حمایت و مقاومت تعیین شده گردند، پس معامله گران می توانند پس از انتشار اخبار ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال در انتظار شکسته شدن خطوط حمایت یا مقاومت بوده و مترصد استفاده از مزایای انتشار این اخبار باشند و بر همین اساس وارد پوزیشن های خرید یا فروش گردند.
- ترکیب به کار گیری نوسانگرها با تحلیل بنیادی
نوسانگرها از پرکاربردترین ابزارها در تحلیل تکنیکال با هدف تشخیص نقاط overbought/oversold یا روندهای کوتاه مدت می باشند، در این بخش مثالی از استفاده ترکیبی از نوسانگر RSI (شاخص تکنیکال) و انتشار اطلاعات Non-farm Payroll (شاخص بنیادی) ارایه می گردد. در این مثال میزان شاخص NFP از پیش بینی ها، پایین تر بوده و موجب تضعیف دلار و به وجود آمدن یک روند صعودی قوی در EUR / USD شده است.
هنگامی که NFP قرار است منتشر شود و شما براساس رویدادهای اخیر در ایالات متحده، انتظار داشته باشید که مقدار آن از پیش بینی ها کمتر باشد، جفت ارز EUR / USD می تواند به عنوان یک انتخاب خوب برای فروش تبدیل شود و در این شرایط نوسانگر RSI می تواند در انتخاب نقطه ورود/خروج پوزیشن به شما کمک کند.
تحلیل تکنیکال می تواند روشی بسیار آموزنده برای تجزیه و تحلیل بازار باشد، اما مهم است که توجه داشته باشید که اصول بنیادی، نقش موثرتری در روند بازار دارند. مطالب ارایه شده در این بخش، نمونه هایی فراگیر از ترکیب تحلیل تکنیکی و بنیادی می باشند.
به طور خلاصه مزایای این دو روش تحلیل در جدول زیر آورده شده است:
تحلیل بنیادی | تحلیل تکنیکی |
ارزیابی بازار (پایین تر از حد/بالاتر از حد) | معاملات زمان بندی می گردند (نقاط ورود / خروج) |
درک جامع از بازار / صنعت | می تواند جهت اکثر محصولات و جفت ارزها استفاده گردد |
جهت معاملات بلند مدت مناسب تر است | جهت معاملات کوتاه مدت مناسب تر است |
نیازمند تحقیقات گسترده تری می باشد | کلیه اطلاعات را در بر می گیرد |
پیشنهاد می گردد پس از آموختن هر دو روش تحلیل و تعیین یک استراتژی ترکیبی، ابتدا استراتژی مربوط را طریق حسابهای دمو آزمایش نمائید.
تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال | بیدارز
فاکتورهای زیادی وجود دارد که معامله گران یا تریدرها هنگام انتخاب قرارداد آتی تجاری آنها را در نظر گرفته و تحلیل میکنند. برخی از معامله گران ممکن است به دنبال گرایشات و تمایلات موجود در نمودار باشند، در حالی که سایر معامله گران ممکن است به دنبال این باشند که آیا ممکن است تقاضا برای یک کالا در حال افزایش باشد.
شواهدی که معامله گران از آن استفاده می کنند، به طور معمول به دو دسته تحلیل بنیادی یا فاندامنتال و تحلیل تکنیکال یا فنی طبقه بندی می شوند.
هر دو نوع تجزیه و تحلیل به یک معامله گر اجازه می دهد تا شواهدی را جمع آوری کند تا در مورد معاملات مورد نظر خود برای خرید در بازار تصمیم گیری کند. این تجزیه و تحلیل، مبنایی خواهد بود که معامله گر یا تریدر فکر می کند بازار به چه صورت حرکت می کند و بنابراین آیا می خواهد سهام مورد نظر را بخرد یا بفروشد.
برخی از معامله گران برای انتخاب معاملات و زمان ورود و خروج آنها از یک نوع تحلیل یا ترکیبی از تحلیل های بنیادی و تکنیکال استفاده می کنند. شواهد توسط معامله گران از تمام منابع جمع آوری می شود و به ندرت فقط در یک دسته قرار می گیرد. داشتن داده از منابع متنوع و انواع مختلف ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال به تریدر کمک می کند تا یک تصویر کامل از بازار سهام مورد معامله خود ترسیم کنند.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی به تحلیل عواملی که در عرضه و تقاضای قرارداد آتی کمک می کند، اشاره دارد. به عنوان مثال یک معامله گر ممکن است موجودی های نفت خام را بررسی کند تا فرضیه ای در مورد افزایش یا کاهش عرضه ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال آن در آینده ایجاد کند که میتواند باعث شود قیمت نفت خام در آینده به سمت بالا یا پایین حرکت کند. این معامله گر ممکن است با این فرض که قیمت ها بر اساس تحلیل بنیادی وی که از روی موجودی ها منابع نفتی حاصل شده است، رو به افزایش خواهد رفت، اقدام به خرید کند.
عوامل زیادی وجود دارد که باعث افزایش عرضه و تقاضا برای یک بازار می شود. این عوامل پیچیده به هم پیوسته هستند و تأثیر آنها بر قیمت می تواند با گذشت زمان تغییر کند. برای ایجاد یک تصویر کامل و اساسی از بازار، یک مدل و تحلیل دقیق لازم است. عرضه و تقاضا به طور معمول در واکنش نشان دادن به تحرکات بازار عمل میکنند، زیرا عرضه و تقاضا با یک استراتژی انجام میشود که از ایجاد شوک به بازار در اثر عرضه و تقاضا جلوگیری کند.
این شوک ها می تواند از حوادثی مانند بلایای طبیعی، مشکلات زنجیره تأمین یا نقص محصول ناشی شود. به عنوان مثال در صورت بروز یک فاجعه طبیعی و ایجاد آسیب به یک بندر بزرگ ممکن است کشتی ها نتوانند بارگیری کنند و باعث ایجاد یک هراس و کاهش فوری در عرضه شود که مدل عرضه و تقاضا پیش بینی نشده است.
تحلیل تکنیکال:
تحلیل تکنیکال از الگوهای موجود در نمودار که توسط قیمت ایجاد شده است، برای شناسایی تحرکات بازار استفاده میکند. حرکت قیمت بر روی نمودارهایی با اندیکاتورها یا الگوهای مختلف دنبال می شود تا بتواند تعیین کند که قیمت ها به کجا می روند.
تحلیل تکنیکال از نمایه های بصری قیمت استفاده می کند تا نشان دهد که قیمت در کجا قرار دارد و در آینده ممکن است تا کجا حرکت کنند. مناطق مشترک مورد علاقه تریدرها در نمودارها سطوح حمایت و مقاومت هستند. حمایت و مقاومت را می توان با بسیاری از اندیکاتورها از جمله میانگین های متحرک، بالاترین و پایین ترین سطوح و سطح قیمت قبلی نشان داد که قیمت نمی توانند بالاتر یا پایین تر حرکت کنند.
تریدرها به این سطوح نگاه کرده و تصمیمات خرید و فروش را بر اساس نظر تحلیلگر تکنیکال که معتقد است آن سطحی کلیدی برای خرید یا فروش است، اتخاذ میکند. با اینکه هرگونه تحلیل متکی به داده ها و فرضیات مختلف است، اما از آنجا که این دو تحلیل در بازار یکسان کاربرد دارد، می توان از اطلاعات ارائه شده آنها در کنار هم برای ساختن یک تحلیل کامل تر از بازار مورد نظر استفاده کرد.
E-mini S&P 500 Futures
با نگاهی به سود پیش بینی شده برای 500 سهام که شاخص S&P500 را تشکیل می دهند، می توان یک تجزیه و تحلیل اساسی برای قرارداد ES ایجاد کرد. مبنای قیمت سهام، درآمدهای شرکت است. در صورت رشد شرکت و افزایش سود و درآمد آن، قیمت سهام آن شرکت افزایش یابد. اگر درآمد و سود کاهش یابد، قیمت سهام کاهش می یابد و این نشان دهنده کاهش درآمدها است.
قیمت همچنین به درآمد آینده بستگی دارد. اگر پیش بینی شود درآمد آینده به دلیل چشم اندازهای شرکت رشد خواهد یافت، قیمت فعلی سهام ممکن است افزایش یابد تا این رشد اقتصادی پیش بینی شده را منعکس کند. شاخص S&P500 با نگاهی به قیمت 500 سهام ایجاد می شود. قیمت هر سهم بر شاخص کل تأثیر دارد. هر سهم بر اساس اندازه سرمایه گذاری در بازار، به این شاخص کمک می کند.
اگر سهام کل در یک چرخه رشد قرار داشته باشد و درآمد در کل در حال افزایش باشد، باید قیمت این شاخص بالا برود. به عنوان مثال، یک تحلیلگر ممکن است این عقیده را داشته باشد که درآمدهای آینده باید بالاتر از آنچه در حال حاضر توسط این شاخص در نظر گرفته شده، باشد. اگر درآمد در آینده بیشتر از حد انتظار افزایش یابد، در این صورت قرارداد ES باید افزایش قیمت داشته باشد.
آینده نفت خام
یک مثال در بازار نفت خام است. یک تحلیلگر تکنیکال ممکن است معتقد باشد که در برابر هر بشکه نفت 100 دلاری، مقاومت شدیدی وجود دارد، زیرا هر بار که قیمت به آن حد رسیده است، کاهش قیمت را به دنبال داشته است. قیمت نتوانسته است بالاتر از 100 دلار برود زیرا خریداران نمی توانند تقاضای کافی برای خرید با آن قیمت و بالاتر از آن ایجاد کنند.
با همان مثال قبل اما از منظر بنیادی ادامه می دهیم. تریدر فاندامنتال یا بنیادی ممکن است هزینه های تولیدکنندگان مختلف را بررسی کرده و متوجه شود که قیمت در حدود 100 دلار در هر بشکه که بسیاری از تولید کنندگان نفت آن را از چاه هایی با هزینه های تولید بالاتر تولید می کنند مناسبتر است، مگر اینکه عرضه افزایش یافته و بنابراین قیمت کاهش یابد.
نفت خام طیف وسیعی از هزینه های استخراج دارد. استخراج از برخی از چاه ها ممکن است در زیر 40 دلار نیز مقرون به صرفه باشند و برخی دیگر ممکن است تا زمانی که قیمت نفت خام به 60 دلار یا بالاتر برسد، مقرون به صرفه نباشند. دلیل این امر به این دلیل است که تمام نفت از یک منطقه زمین شناسی استخراج نمی شوند. برخی از چاه های عمیق در زیر دریا و برخی از پوسته زمین، هرکدام با هزینه های مختلف اکتشاف و استخراج همراه است.
استفاده توأم از تجزیه و تحلیل بنیادی و تکنیکال
هنگامی که به تقاضا و عرضه آینده می پردازیم، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی بارها و بارها ترکیب می شوند تا به معامله گر تصویر بزرگتری از بازار نشان دهند. تریدرهای زیادی وجود دارند که مدل های قیمت گذاری را ایجاد کرده و سپس به نمودارها نگاه میکنند تا فرضیاتشان را تایید کرده یا نقاط ورودی و خروجی را بیابند.
تریدرهای زیادی نیز وجود دارند که نمودارها را مرور کرده و سپس به اصول بنیادی نظر می اندازند تا ببینند آیا عرضه و تقاضای آینده برای گذر قیمت، از حمایت ها و مقاومت ها،پ به منظور ایجاد یک موقعیت در جهت تمایل به ارزش آن برای یک دوره زمانی وجود دارد یا خیر. البته شوک هایی نیز میتواند به بازار وارد شود که اثراتی بر عرضه و تقاضا دارد که می تواند ماه ها یا سالها دوام آورد.
بازارهای بهم پیوسته
بازارها به هم پیوسته اند؛ در بسیاری از مواقع باید یک تریدر برای ساختن یک تصویر کامل از آنچه در آن تجارت می کند به بیش از یک بازار مراجعه کند. تحلیلگر بنیادی رابطه بین دو بازار را الگوبرداری کرده و تلاش خواهد کرد تا درک کند که چگونه عرضه و تقاضا در یک بازار می تواند بر عرضه و تقاضا در بازار دیگری تأثیر بگذارد.
یک مثال هزینه خوراک دام و هزینه دام است. اگر هزينه خوراک دام افزايش يابد، هزينه سرانه پرورش دام نيز افزايش می يابد. اگر هزینه خوراک بیش از حد بالا باشد، ممکن است کشاورزان گله های دام را به فروش رسانده، بنابراین در کوتاه مدت قیمت ها کاهش یافته اما شرایطی ایجاد کنند که عرضه در آینده کاهش یابد و قیمت دام ها افزایش یابد.
این روابط می تواند پیچیده و بعضاً الگوبرداری از آنها دشوار باشد. یک تریدر باید آگاه باشد که عوامل بسیاری وجود دارد که می تواند بازار مورد معامله خود را جابجا کند. یک تحلیلگر تکنیکال به همبستگی بین دو بازار علاقهمند است. چنین تحلیلگری هر دو کالایی را که علاقهمند به تجزیه و تحلیل در یک نمودار واحد هستند ترسیم می کند و به دنبال همبستگی بین این دو محصول می باشد.
آنها می خواهند ببینند که آیا قیمت هر دو بازار به طور همزمان بالا و پایین می رود یا اینکه قیمت در بازار مربوط به پایین می رود یا نه. این موضوع همچنین می تواند نشان دهنده این باشد که هیچ رابطه ای بین دو بازار وجود ندارد. مانند هر استراتژی تجارت یا تحلیل، هر تریدر با نگاهی متفاوت به داده ها داشته و مجموعه ای از قوانین خاص خود را برای تصمیم گیری در نظر می گیرد.
تحلیل فاندامنتال چیست و چه کاربردی در ارز دیجیتال دارد؟
تحلیل فاندامنتال در ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین – BTC و اتریوم – ETH یکی از روشهای تحلیل و خرید و فروش رمز ارز ها در کنار تحلیل تکنیکال است.
زمانی که صحبت از ترید و کسب سود از طریق معامله گری میشود، چه در بازارهای سنتی مانند بورس سهام و چه در بازارهای نوظهور مانند ارزهای دیجیتال، علم دقیقی وجود ندارد. اگر چنین بود، برترین بازیگران وال استریت تاکنون به این فرمول رسیده بودند و آن را اعلام میکردند. در عوض آنچه که ما در اختیار داریم، طیف وسیعی از ابزارها و روشهای معرفی شده و مورد استفاده توسط تریدرها و سرمایهگذاران است. در بازار رمز ارز ها مانند بیت کوین و اتریوم نیز اینگونه است و این ابزارها را میتوان در دو دسته بندی کلی قرار داد: تحلیل تکنیکال – Technical Analysis و تحلیل فاندامنتال – Fundamental Analysis.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی است که سرمایهگذاران و تریدرها با استفاده از آن در تلاشند تا ارزش ذاتی یک دارایی را تعیین کنند. در این روش با مطالعه دقیق عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر قیمت یک دارایی به این سوال پاسخ داده میشود که آیا ارزش فعلی دارایی مورد مطالعه کمتر از ارزش ذاتی آن است یا خیر؟ نتیجه این مطالعه میتواند به داشتن استراتژی مناسب برای سرمایهگذاری در یک دارایی کمک کند.
به عنوان مثال، اگر به سرمایهگذاری در یک شرکت علاقهمند شدید، ابتدا میتوانید مواردی مانند درآمد شرکت، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول مربوط به آن شرکت را مطالعه کنید تا نسبت به سلامت مالی آن اطمینان خاطر حاصل نمایید. سپس ممکن است که به صنعتی که شرکت در آن حوزه فعال است، نگاهی بیندازید. به عنوان مثال تحقیق کنید که رقبا چه کسانی هستند؟ جامعه هدف را چه افرادی تشکیل میدهند؟ آیا صنعت مربوطه در حال گسترش است؟ حتی میتوانید مطالعات خود را گستردهتر کنید تا ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم را در تحلیل خود دخیل نمایید.
موارد بالا همان چیزی است که به عنوان یک رویکرد از پایین به بالا شناخته میشود: شما با شرکتی که به آن علاقهمند هستید شروع میکنید و تلاش میکنید تا فهم خود را در اقتصاد گسترش دهید. اما روش برعکس این قضیه نیز وجود دارد و شما میتوانید با یک رویکرد از بالا به پایین، به نتیجه یکسان برسید.
هدف نهایی تحلیل فاندامنتال، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر ارزش ذاتی از ارزش فعلی بیشتر باشد، میتوان نتیجه گرفت که قیمت فعلی دارایی مدنظر ارزان است. در سمت مقابل اگر ارزش ذاتی کمتر از ارزش فعلی باشد، قیمت فعلی دارایی مدنظر گران محسوب میشود. با داشتن چنین اطلاعات مناسبی، میتوان در مورد خرید یا فروش آن دارایی تصمیمگیری آگاهانهای داشت. این روش در تمامی بازارها مانند بورس سهام، فارکس و یا بیت کوین و اتریوم و سایر ارزهای دیجیتال ممکن است ولی رویکرد متفاوتی دارد.
تفاوت تحلیل فاندامنتال با تحلیل تکنیکال
تریدرها و سرمایهگذاران تازه وارد به بازارهایی مانند بورس سهام، فارکس، ارزهای دیجیتال و … غالبا در انتخاب رویکرد معاملاتی خود دچار سرگیجه میشوند. تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال در سمت مقابل هم قرار دارند و برای تحلیل داراییهای مختلف به روشهای متفاوتی متکی هستند. در عین حال، هر دو تحلیل، دادههایی را برای تسهیل معامله و تریدینگ و خرید و فروش ارائه میدهند. پس کدام یک بهتر است؟
برای پاسخ به این سوال بهتر است که ببینیم هر کدام از این تحلیلها چه نتیجهای را در اختیار معاملهگر قرار میدهند. تحلیلگران فاندامنتال بر این باورند که قیمت فعلی یک دارایی لزوما نشانگر ارزش واقعی آن دارایی نیست. این ایدئولوژی اساس تصمیمات سرمایهگذاری در تحلیل فاندامنتال است.
در سمت مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را میتوان تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کرد. آنها خود را مانند تحلیلگران فاندامنتال با مطالعه عوامل بیرونی سرگرم نمیکنند و ترجیح میدهند که روی نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار تمرکز کنند. هدف تحلیلگران تکنیکال، شناسایی نقاط ایدهآل برای ورود و خروج به یک دارایی است.
طرفداران فرضیه بازار کارا (Efficient-Market Hypothesis) بر این باورند که غیرممکن است بتوان با استفاده از تحلیل تکنیکال به تنهایی به صورت پیوسته موفق بود. در این فرضیه، بازار کارا به بازاری گفته میشود که در آن اطلاعات با سرعت بالایی بر قیمت سهام تاثیر میگذارد و قیمتها خود را با توجه به این اطلاعات تعدیل میکنند.
به طور کلی، زمان ثابت کرده است که در تمامی بازارها مانند بورس سهام و ارزهای دیجیتال، هیچ استراتژی بهتر از زوج تحلیل تکنیکال و فاندامنتال وجود ندارد، زیرا این روشها به خوبی ادراک ما را نسبت به زمینههای مختلف یک بازار مالی افزایش میدهند. برخی از افراد ممکن است سبک معاملاتی منحصربفرد خود را استفاده کنند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از یک یا ترکیب این دو روش تحلیلی در معاملات خود استفاده میکنند. این ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال روشها هم در تحلیلهای کوتاه مدت و هم در تحلیلهای بلند مدت قابل استفاده هستند.
اندیکاتورهای محبوب در تحلیل فاندامنتال
در تحلیل فاندامنتال ما به دنبال استفاده از الگوهای کندل استیک، اندیکاتور مک دی – MACD و یا شاخص قدرت نسبی – RSI نیستیم، بلکه تحلیل فاندامنتال ابزار مخصوص خود را دارد. در این قسمت، برخی از این ابزارها و اندیکاتورها را معرفی میکنیم.
سود هر سهم – EPS
سود هر سهم یا EPS معیار مشخصی برای سودآوری یک شرکت است و به ما میگوید که چقدر از سود شرکت به هر سهم تعلق میگیرد. فرمول محاسبه EPS به صورت زیر است:
تعداد کل سهام / درآمد خالص شرکت
فرض کنید که سود خالص یک شرکت با 200,000 سهم، 1 میلیارد دلار است. در این حالت سود اختصاص یافته به هر سهم 5 دلار خواهد بود. اگرچه محاسبه EPS بسیار ساده است، اما این شاخص ابزار قدرتمندی برای درک بهتر پتانسیل یک دارایی است. شرکتهای دارای EPS بالا و یا رو به افزایش، عموما گزینه جذابتری برای سرمایهگذاری و معاملهگری هستند.
مانند همه شاخصها، ابزار EPS نیز نباید تنها معیاری باشد که برای ارزشگذاری آینده یک دارایی استفاده شود. این ابزار در کنار سایر شاخصها حداکثر کارایی خود را دارد.
نسبت قیمت به درآمد – P/E
نسبت قیمت به درآمد یا P/E یکی از ابزارهای مهم برای ارزشگذاری سهام شرکتهاست. این نسبت از تقسیم قیمت فعلی یک سهم بر سود هر سهم (EPS) به دست میآید:
شرکت ذکر شده در مثال قبلی را به یاد آورید. سود ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال هر سهم این شرکت 5 دلار بود. اگر اکنون قیمت هر سهم این شرکت 10 دلار باشد، نسبت P/E این سهم 2 خواهد بود. اما این به چه معناست؟ این شاخص تا حد زیادی به بقیه تحقیقات انجام شده بستگی دارد.
بسیاری از افراد از نسبت P/E به منظور تعیین اینکه آیا قیمت فعلی بالاتر و یا پایینتر از ارزش ذاتی است، استفاده میکنند. هرچه نسبت P/E بالاتر باشد، میتوان اینگونه برداشت کرد که قیمت دارایی مدنظر گرانتر است. از طرفی، بهتر است همواره نسبت قیمت به درآمد شرکتهای یک صنعت مشخص را با هم مقایسه کنید و ببینید که کدام سهام کدام شرکت، دارای P/E پایینتر و مناسبتری برای سرمایهگذاری است. باز هم ذکر این نکته ضروری است که این قانون همیشه صادق نیست، بنابراین بهتر است که از این ابزار در کنار سایر ابزارهای کیفی و کمی تحلیل فاندامنتال استفاده کنید.
نسبت قیمت به ارزش دفتری – P/B
نسبت P/B بیانگر نسبت قیمت یک سهم به ارزش دفتری آن است. ارزش دفتری – Book Value عبارت است از حاصل تقسیم ارزش ویژه (مجموع حقوق صاحبان سهام) یک شرکت به تعداد سهام آن که نشان دهنده ارزش ترازنامهای شرکت است. نسبت P/B به صورت زیر محاسبه میشود:
ارزش دفتری یک سهم / قیمت یک سهم
بار دیگر شرکت ذکر شده در مثال بالا را به خاطر بیاورید. فرض میکنیم که ارزش دفتری کل شرکت 500,000 دلار است. در این صورت، از آنجایی که مجموعا 200,000 سهم برای این شرکت منتشر شده است، ارزش دفتری هر سهم 2.5 دلار خواهد بود. با داشتن قیمت یک سهم (معادل 10 دلار) و ارزش دفتری هر سهم (2.5 دلار)، نسبت P/B قابل محاسبه و برای شرکت مذکور برابر با 4 خواهد بود. این مقدار مناسب نیست، زیرا بیانگر آن است که در حال حاضر هر سهم این شرکت 4 برابر بیشتر از ارزش واقعی سهم روی کاغذ معامله میشود. بنابراین قیمت فعلی این سهم گران است. در صورتی که نسبت P/B کمتر از 1 باشد، میتوان گفت که سهم مدنظر ارزان و مناسب سرمایهگذاری میباشد.
نسبت P/B بیشتر برای شرکتهای بزرگ کاربرد دارد و در مورد شرکتهای کوچک با دارایی کم ممکن است دارای خطا باشد.
تحلیل فاندامنتال در بازار ارزهای دیجیتال
آنچه تاکنون گفته شد، کاربرد خاصی در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین و اتریوم ندارند. در عوض، برای ارزیابی اطمینان یک پروژه باید به عوامل دیگری رجوع کرد. در این قسمت، تعدادی از ابزار محبوب و مورد استفاده در تحلیل فاندامنتال بازار ارزهای دیجیتال معرفی شدهاند.
نسبت ارزش به تراکنش – NVT
شاخص NVT به شاخص P/E ارزهای دیجیتال معروف است و به سرعت ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال به یکی از شاخصهای مهم در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال تبدیل شده است. این شاخص از طریق فرمول زیر محاسبه میشود:
ارزش تراکنشهای روزانه / ارزش شبکه
نسبت NVT تلاش میکند تا تفسیر درستی از ارزش یک شبکه و ارزش تراکنشهای روزانه آن داشته باشد. فرض کنید که دو ارز مختلف با نامهای Coin A و Coin B داریم. هر دو ارز ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال دارای ارزش بازار 1 میلیون دلاری هستند. ارز Coin A دارای میانگین ارزش تراکنشهای روزانه 50 هزار دلاری و ارز Coin B دارای میانگین ارزش تراکنشهای روزانه 10 هزار دلاری است.
بنابراین نسبت NVT برای Coin A و Coin B به ترتیب 20 و 100 است. به صورت کلی، ارزهای دارای NVT پایینتر دارای قیمت کمتری نسبت به قیمت ذاتی هستند و به عبارتی ارزانترند. در این مثال، ارز Coin A در مقایسه با Coin B دارای ارزش بیشتری برای سرمایهگذاری از نگاه شاخص NVT است.
تعداد آدرسهای فعال
برخی از تحلیلگران از تعداد آدرسهای فعال یک ارز مانند بیت کوین و اتریوم به عنوان شاخصی برای تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند. این شاخص به تنهایی نباید مبنای سرمایهگذاری و تحلیل فاندامنتال قرار بگیرد، زیرا به راحتی توسط بازیگران یک ارز دیجیتال قابل دستکاری است. به صورت کلی هرچقدر تعداد آدرسهای فعال یک رمز ارز بیشتر باشد، استفاده از آن بیشتر است و وضعیت فاندامنتال مناسبتری برای سرمایهگذاری دارد.
نسبت قیمت به هزینه تمام شده استخراج
نسبت قیمت به هزینه تمام شده استخراج شاخصی برای ارزهای مبتنی بر الگوریتم اجماع اثبات کار – Proof of Work است که در آن ارزهای دیجیتال از طریق فرآیند ماینینگ تولید میشوند. هزینههای مربوط به فرآیند استخراج یک ارز دیجیتال شامل هزینه برق و هزینه سخت افزار میشود. این نسبت از طریق فرمول زیر قابل محاسبه است:
هزینه استخراج یک واحد ارز / قیمت یک واحد ارز در بازار
قیمت یک واحد ارز در بازار همان قیمتی است که اکنون آن ارز روی آن معامله میشود. هزینه استخراج یک واحد ارز نیز هزینهای است که برای استخراج یک واحد از آن رمز ارز برای ماینرها تمام میشود.
فرض کنید ارز Coin A روی قیمت 5000 دلار و ارز Coin B روی قیمت 20000 دلار معامله شوند و هزینه تمام شده استخراج هر واحد از این ارزها 10،000 دلار باشد. در این حالت، نسبت قیمت به هزینه تمام شده استخراج برای Coin A و Coin B به ترتیب 0.5 و 2 است. نسبت قیمت به هزینه تمام شده استخراج زیر 1 بیانگر آن است که ماینینگ با قیمت فعلی ضررده است. در سمت مقابل از آنجا که این نسبت برای ارز Coin B بیشتر از 1 است، میتوان گفت که ماین کردن این ارز با قیمت فعلی بسیار پربازده است.
به صورت کلی، انتظار میرود که این نسبت تمایل به حرکت به سمت 1 داشته باشد. برای ارز Coin A، ماینرها تا زمانی که قیمت به سطوح هزینه تمام شده استخراج نرسد، دیگر در ماینینگ شرکت نخواهند کرد. ارز Coin B نیز گزینه جذابی برای ماینرها است و انتظار میرود که ماینرها به فعالیت در شبکه این ارز جذب شوند. عکس این قضیه نیز صادق است و ممکن است که قیمت ارز Coin A به قدری افزایش یابد که نسبت به سمت 1 متمایل شود. در سمت دیگر Coin B ممکن است دچار افت قیمت شود و این نسبت به 1 برسد.
کارآمدی این شاخص همواره مورد بحث بوده است. با این وجود، این شاخص میتواند درک خوبی به افراد فعال در حوزه ارزهای دیجیتال در مورد اقتصاد استخراج بدهد.
وایت پیپر، تیم و نقشه راه
محبوبترین روش برای تعیین ارزش ذاتی ارزهای دیجیتال، تحقیق در مورد پروژه آن ارز مجازی است. با خواندن وایت پیپر، شما میتوانید اهداف پروژه، موارد استفاده و فناوری مورد استفاده در آن را متوجه شوید. بررسی سوابق و میزان فعالیت اعضای تیم سازنده پروژه میتواند معیار مناسبی برای فهم توانایی تیم یک پروژه در ساخت و گسترش یک ارز دیجیتال باشد. در نهایت مشاهده نقشه راه یک پروژه میتواند به شما بگوید که این پروژه در چه مسیری قرار گرفته است. با تحقیقات بیشتر در این مورد میتوان متوجه شد که آیا این پروژه به اهداف و نقاط عطف خود خواهد رسید یا خیر. بدیهی است که ارزش ذاتی یک پروژه رمز ارز مستقیما وابسته به میزان موفقیت آن پروژه است.
مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال
تحلیل فاندامنتال مانند تحلیل تکنیکال نیز مزایا و معایب خاص خودش را دارد. بنابراین برای اینکه بتوانید از این ابزار در معاملات و خرید و فروشهای خود بهترین استفاده را ببرید، لازم است تا با آنها آشنا شوید.
مزایا
تحلیل فاندامنتال یک روش بسیار قوی برای ارزیابی شرکتها است و تحلیل تکنیکال در این زمینه قابل رقابت با تحلیل فاندامنتال نیست. برای سرمایهگذاران در سرتاسر دنیا، مطالعه طیف گستردهای از معیارهای کمی و کیفی یک نقطه شروع حیاتی برای هر سرمایهگذاری و تجارتی است.
هر کس قادر به انجام تحلیل فاندامنتال است، زیرا روشها و دادههای مورد نیاز در این زمینه همواره فراهم است، حداقل در بازارهای سنتی اینگونه است. اما در بازار ارزهای دیجیتال ممکن است اینگونه نباشد، چراکه یافتن برخی از دادهها دشوار و یا غیرممکن است و همبستگی سنگینی بین ارزهای مختلف وجود دارد، که ممکن است تحلیل فاندامنتال در این بازار را ناکارآمد سازد.
در صورت انجام یک تحلیل فاندامنتال درست، به خوبی میتواند ارزان بودن و یا گران بودن قیمت یک دارایی را در مقایسه با ارزش ذاتی آن بدست آورد. اسطورههای سرمایهگذاری مانند وارن بافت و بنجامین گراهام نشان دادهاند که استفاده درست از تحلیل فاندامنتال، نتایج شگفت انگیزی را به دنبال دارد.
معایب
انجام یک تحلیل فاندامنتال ساده و خوب دشوار است. تعیین ارزش ذاتی یک دارایی، فرآیندی وقت گیر است که نیاز به کار بسیار بیشتری نسبت به ارتباط دادن اعداد به یک فرمول دارد. عوامل زیادی در تحلیل فاندامنتال باید ارزیابی شوند و منحنی یادگیری این تحلیل کاملا شیب دار است. علاوه بر این، این تحلیل بیشتر برای معاملات بلند مدت مناسب است.
تحلیل فاندامنتال از روندهای قدرتمند بازارغافل است، چیزی که تحلیل تکنیکال به خوبی از پس آن بر میآید. اقتصاددان مشهور “جان مینارد” در این باره میگوید:
بازار میتواند بیشتر از چیزی که تصور کنید، غیرمنطقی باشد.
تضمینی وجود ندارد که سهامی که قیمت آنها از ارزش ذاتیشان پایینتر است، در آینده با افزایش قیمت همراه باشد.
جمع بندی
تحلیل فاندامنتال یک روش ثابت شده است و بسیاری از موفقترین سرمایهگذاران و تریدرها از آن استفاده میکنند. با استفاده درست از این تحلیل، سرمایهگذاران نه تنها قادر به تعیین ارزش ذاتی ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین و اتریوم و یا بورس سهام خواهند بود، بلکه سرمایهگذاری، معاملهگری و اقتصاد مربوط به آن را بهتر درک خواهند کرد.
با ترکیب تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال، معاملهگران به خوبی میتوانند بفهمند که کدام دارایی میتواند آنها را به سود برساند. ترکیب این دو تحلیل یک روش محبوب برای افراد فعال در بازارهای سنتی و بازار ارز دیجیتال است.
با توجه به نوظهور بودن بازار ارزهای دیجیتال، ممکن است که تحلیل فاندامنتال نتایج مطلوبی را در این بازار به همراه نداشته باشد. همیشه خودتان تحقیقات لازم در زمینه تحلیل فاندامنتال را انجام دهید و از داشتن یک استراتژی مناسب برای مدیریت ریسک پیش از خرید ارز دیجیتال اطمینان حاصل نمایید.